در اين هواي بينفس، مرداني در نيروي دريايي ايران خدمت ميكنند كه صلابت و ابهت و آرامش را از دريا آموختهاند. مرزهاي آبي ايران در جنوب در سالهاي اخير بارها صحنه قدرتنمايي ارتش جمهوري اسلامي بوده و در اين ميان يگانهاي زيرسطحي اين نيرو سربلند از انجام ماموريتهاي محوله، حرفهاي بسياري براي گفتن دارند. ايران با داشتن 3 فروند زيردريايي «كلاس كيلو» و بيش از 16فروند «كلاس غدير» حالا به تجربههاي گرانبهايي در ناوتيپ زيرسطحي دست يافته است اما بهانه «همشهري دو» براي پرداختن به اين موضوع چيز ديگري است؛ اينجا ميخواهيم با مرداني صحبت كنيم كه مشغول انجام وظيفه در يكي از سختترين مشاغل كشور هستند و خم به ابرو نميآورند. اينجا داستان مردان سلحشوري را مرور ميكنيم كه در سختترين شرايط ممكن در داخل زيردرياييهاي كوچك و بزرگ، گاهي تا 90روز به ماموريتهاي سخت و دشوار ميروند. براي آنكه بدانيد چه ساعتهاي سخت و طاقتفرسايي در يك زير دريايي بر ملوانان ميگذرد، كافي است بنشينيد پاي صحبتهاي 2نفر از فرماندهان يگانهاي زيرسطحي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران.
ناخدا يكم عرشه و ستاد حسين حسني
متولد ميانه- زنجان
فرمانده ناوتيپ زيرسطحي
خدمت در نيروي دريايي از سال 74
16سال در زيردريايي كلاس كيلو
سال 92كسب مدرك فوقليسانس و ارتقا به سمت فرماندهي ناوتيپ
خانواده يك فرمانده
من ميانهاي هستم و خانواده هم ابتدا خيلي سختي كشيدند. در اين شرايط ما سفرهاي طولاني مدت با فواصل كم خيلي زياد رفتيم و همان موقع هم خيلي براي خانواده سخت بود كه تنها بمانند. البته تا زماني كه بچهها مدرسه نميرفتند، راحتتر بوديم. هر موقع ميخواستم بچهها را به ميانه ميفرستادم و با خيال راحتتر به ماموريتهاي بلندمدت ميرفتم اما از وقتي بچهها مدرسهاي شدند به اجبار براي مدرسه بچهها خانواده مجبور بودند در بندرعباس بمانند.
ايران و زيردرياييها
سال 71تكنولوژي زيرسطحي وارد ايران شد و تا 3 سال بعد كه من به اينجا آمدم تيمهاي گارانتي از كشور روسيه در بندرعباس حضور داشتند. كشور روسيه با وجود اينكه ما هزينه زيردرياييها را پرداخت كرده بوديم مايل نبود به تعهدات خودش عمل كند ولي با رايزنيهايي كه صورت داديم بالاخره صاحب اين فناوري شديم. سال 75بود كه يگان مستقل زيرسطحي هم به مجموعه افزوده شد. بهخاطر سختي كار اين يگانها ما هم مجبوريم كه نيروهاي ويژهاي را در اختيار بگيريم. اين افراد بايد 45آزمايش سخت و طاقت فرسا را انجام دهند تا بهصورت نهايي انتخاب شوند. علت اين همه سختگيري هم بهخاطر شرايط سخت موجود در داخل زيردريايي و ماموريتهايي است كه پرسنل بايد آن را انجام دهند. ميدانيد كه اگر حين ماموريت اين عزيزان شهيد شوند جسد آنها به جاي اينكه به زمين برسد در عمق اقيانوس مدفون خواهد شد و بايد خانوادهها و خود افراد اين مسئله را حل شده بدانند؛ هركسي تحمل چنين شرايط سختي را نخواهد داشت. بعد از 3-2سال اين بچهها متوجه ميشوند حتي بسامد صدايشان هم بالاتررفته است چون مدت زيادي با دستگاههاي پرسر و صداي داخل زيردريايي هستند. تازه اين مسئله براي زيردرياييهاي بزرگ ماست. در زيردرياييهاي كوچك ما شما حتي توانايي روي پا ايستادن را هم نداريد و همه كارها بهصورت نشسته انجام ميشود.
سختي كار در عمق درياها
در كنار ساحل واقعا آرامش حاكم است اما وقتي به عمق آب ميرويم قضيه متفاوت است. شارژ باتري باعث آزاد شدن هيدروژن ميشود و همين هيدروژن باعث اثرات منفي روي افراد ميشود. گرماي دستگاههاي زيردريايي هم يكي از معضلاتي است كه خدمه در هر ماموريت با آن مواجه هستند. محيط كوچكي كه ما در اين زيردرياييها داريم باعث ميشود كه سر و بدن خيلي از خدمه به اتصالات آهني دستگاهها برخورد كند و آسيب ببيند كه اين مسئله بهخصوص چندماه اول خيلي ملموستر است و به مرور زمان و آشنايي بيشتر خدمه با زيردريايي اين اتفاقات كمتر ميشود. آنقدر خدمه بايد آشنايي با زيردريايي داشته باشند كه وقتي برق هم رفت با تابلوهاي شبرنگ و نور كم بتوانند مسير محل خدمت خود را پيدا كنند؛ مثلا اگر آشپز در زيردريايي آشپزي ميكند كنار آن ماموريت ديگري هم در خود زيردريايي دارد و بايد بتواند از پس ماموريت خود هم بر بياييد.
سختي فرماندهي
من افسر مخابرات زيردريايي نوح بودم كه پايينترين مسئوليت در رسته ماست. بعد افسر دوم عمليات، فرمانده سوم و دوم زيردرياييهاي مختلف بودم و بعد هم دوباره بهعنوان فرمانده به نوح بازگشتم. آن زمان فرماندهاي داشتيم كه الان از نداجا بازنشسته شده است. او به من ميگفت حسني وقتي كه فرمانده شدي و 70نفر تحت فرمان تو درآمدند متوجه ميشوي كه چه مسئوليت سنگيني داري. من روزي بهعنوان فرمانده دوم طارق رفته بودم و وقتي برگشتم ديدم كه فرمانده يگان شدهام. 29دي 86بود كه بچه من متولد شده بود و دقيقا 30ديماه به من ماموريت داده بودند و تازه فهميدم كه وقتي 70نفر چشم و گوششان به تو است كه چگونه ميخواهي مثلا از كانال خارج شوي يا ماموريت را انجام دهي چه مسئوليت سختي است. اين يعني اوج سختي كار؛ وقتي شما در يك يگان خدمت ميكني و فرمانده هستي تعداد نفرات كم است و راحتتر ميتوان آنها را سازماندهي كرد اما وقتي شما فرمانده يك تيپ ميشوي ديگر قضيه فرق ميكند و بايد همه اشكالات را برطرف كني تا مجموعه بتواند بهصورت منظم كار خود را پيش ببرد.
گذشته و امروز
15سال قبل را واقعا نبايد با الان مقايسه كرد؛ آن زمان حتي آب مصرفي ما هم مانند الان نبود و بايد آب را با دستگاه تصفيه ميكرديم. اما الان ما آب معدني به نيروها ميدهيم تا هيچ آلودگي وجود نداشته باشد و سلامت جسمي خدمه، كاربري آنها را بالا ببرد. واقعا رفاه نيروهاي ما الان خيلي نسبت به آن سالها پيشرفت داشته ولي محدوديتهايي هم هست كه نميتوان از آنها چشمپوشيد.من واقعا انرژي مثبتي را در خودم احساس ميكنم و حتي روزهاي تعطيل هم پاي خدمت بودهام ولي 2بار احساس سختي را در خودم ديدم؛ بار اول روزي بود كه ميخواستم فرمانده يگان شوم و هنوز فرماندهي را تحويل نگرفته بودم. از يگان نوح من را جدا كردند و در همين شرايط كه هنوز كاملا تكليف من مشخص نبود باز به من ماموريت دادند كه 8 روز رزمايش را در دريا بايد حضور داشته باشيد و بعد هم كه برگشتيد فرماندهي را تحويل بگيريد. بار دوم همزماني بود كه من نخستين فرماندهاي بودم كه در يك رزمايش يك اژدر جفتي را شليك كردم. براي شليك اژدر جفتي محاسبات بسيار پيچيدهاي بايد انجام شود و من هم كه نخستين بارم بود بسيار استرس داشتم كه به لطف خدا با موفقيت اژدرها به هدف اصابت كرد.
زندگي زير دريا
واقعا بيان اين سختيها كار دشواري است و نميشود آنطور كه بايد تصويرسازي كرد. در اين زمينه اما همينقدر ميتوانم بگويم كه فرض كنيد شما را در محيط بستهاي قرار ميدهند كه يك در كوچك دارد و حتي براي خوابيدن هم شما با مشكل مواجه هستيد و بايد در تختهايي بخوابيد كه به اندازه نصف نفرات است و اين يعني 12ساعت استراحت و 12ساعت كار. همه اين استراحت هم روي اين تخت صورت ميگيرد. حتي ناهار و شام هم روي همين تخت خورده ميشود چون واقعا جايي براي ميز و صندلي نيست.
ابعاد اتاق استراحت ما هم يك متر در 2 متر است و در روشنايي يك لامپ الاي دي بايد كارهاي اداري را هم انجام دهي. گاهي بعضي از مردم ميپرسند كه شما شيشه هم داريد و زير آب ماهي را هم ميبينيد؟! واقعا شيشهاي كه براي ديدبان ما هست ابعاد چند سانتيمتري و كوچكي دارد و اينطور نيست كه در فيلمها يك زيردريايي را نمايش ميدهند! تازه وقتي آن همه سختي را تحمل ميكنيد، رنج و درد اين سؤال برايتان چند برابر ميشود. كاش اين گزارش بهنحوي نوشته شود كه ديگر اين سؤال را از ما نپرسند. در جايي كه قطر آهن ديواره بيشتر از يك متر است و در تنگنا همه در حال خدمت هستند، ماهي ديدن چه معني دارد؟!
ناخدا سوم عرشه قادر وظيفه
فرمانده زيردريايي يونس نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران
متولد اردبيل
3سال فرماندهي زيردريايي يونس
يك فرمانده، يك خانواده
خانواده من هم دقيقا مثل بقيه زندگي ميكنند و با من 2000كيلومتر از اردبيل سفر كردهاند و به اين منطقه گرمسير آمدهاند. خود من وقتي اين شغل را انتخاب كردم از مشقتهاي آن آگاه بودم و از 18سالگي در همين مسير پا گذاشتهام. البته واقعا هم براي خانواده سخت بود ولي اگر ما موفقيتي هم داريم بهخاطر اين است كه آنها پشتگرمي ما بودهاند و اين همه سختي را تحمل ميكنند. خلاصه اينكه ما هم انسان هستيم و بالاخره خسته ميشويم و اين هم بهخاطر حساسيت و فشار كار بالا است اما پشيماني، هرگز. اين افتخار هر ايراني است كه به كشورش و جمهوري اسلامي خدمت كند.
طولانيترين ماموريت
چهارماه پيش بود كه ما 80روز را در خارج از مرزها سپري كرديم و تا شمال اقيانوس هند رفتيم. در اين مدت كليه ارتباطات ما قطع بود و نهايتا ميتوانستيم ماهي يكبار با خانوادههاي خود ارتباط بگيريم. زندگي كاملا مستقلي داشتيم. گاهي پيش ميآمد كه تا 10روز دريا ناآرام بود و ما مجبور بوديم در همين شرايط دريانوردي كنيم. گاهي بهخاطر ماموريت و اهدافي كه آن را دنبال ميكرديم مجبور بوديم كه نزديك به 16ساعت زير آب بمانيم و حتي در طول روز نتوانيم آفتاب را هم ببينيم. گازهاي سمي كه از فعاليت دستگاهها در اتاقك بهوجود ميآمد بسيار براي نيروها خطرناك بود ولي ما ناچار بايد زيرآب ميمانديم و فرصت براي هواگيري نبود. شرايط براي خواب هم نامساعد بود و ما خوابگاههاي «هات بد» را داشتيم كه هميشه يك نفر در آن خواب بود و هر موقع كسي از خواب بيدار ميشد نفر بعدي كه نوبت خواب او بود در همان تخت استراحت ميكرد. در محاسبات پيشبيني شده بود كه ما بعد از 25روز بايد در يك بندر پهلو بگيريم. اين پهلو گرفتن هم در راستاي نشان دادن اقتدار ماست و نه پشتيباني. اما با همه اينها ماموريت بسيار غرورانگيزي بود براي نيروها و توانستيم از بنادر هند و سريلانكا هم بازديد كنيم كه بسيار براي آنها تازگي داشت. حتي فرمانده ارتش غرب هندوستان هم براي استقبال به عرشه آمد.
تحريمها و قدرتنمايي در دريا
از زيردرياييهاي «كلاس كيلو» كه ايران 3 فروند از آنها را در اختيار دارد ميشود براي دريانورديهاي طولاني استفاده كرد اما ما بيشتر از چيزي كه براي اين زيردريايي تعريف شده است ماموريت انجام دادهايم. مثلا اگر چيزي حدود 40الي 50روز براي اين كلاس در نظر گرفته شده است ما بيشتر از حد معمول از آن كار گرفتهايم و 80روز در دريا بودهايم. اين نشاندهنده قدرت ما در درياهاست. ما توانستهايم در منطقه حضور داشته باشيم؛ حضوري كه كشورهاي فرامنطقهاي بتوانند اين را تجزيه و تحليل كنند كه چگونه ايران ميتواند در نزديكي مدار صفردرجه با زيردريايي خود حضور داشته باشد. از سوي ديگر بايد اين مسئله را درنظر گرفت كه نيروي دريايي جمهوري اسلامي ايران تحريم است و مهندسان و كارشناسان اين نيرو تا الان توانستهاند با مهارت و تكيه بر دانش داخلي تمامي تعميرات ناوگان زيردريايي را برعهده بگيرند و موفق عمل كنند. الان كشور ما اين توانمندي را دارد كه بتواند خيلي از قطعات را تأمين كند. تاكنون بيش از 90هزار قطعه توسط شركتهاي داخلي توليد و تأمين شده است.
افتخار به نيروهاي ماهر و توانمند
ما توانمنديهاي مختلفي را ميتوانيم تعريف كنيم. يكي از اين توانمنديها، توانمندي فني است كه به همه ما بعد از گذراندن دورههاي تئوري، يك دوره آموزش آشنايي با ساختار زيردريايي داده ميشود و بعد از 2سال، توانمندي ما براي آشنايي تخصصي با زيردريايي بالا ميرود و در اين مدت ميتوانيم دستگاههاي مختلف مربوط به زيردريايي را بهخوبي بشناسيم. از نظر نيروي انساني هم كساني كه اينجا حضور پيدا ميكنند اول اعتقاد راسخ بهكار خود در راستاي دفاع از كيان انقلاب اسلامي دارند و بعد هم براي همين كار ساخته شدهاند و آموزش ديدهاند. ما از اول اينطور تعريف كرديم كه زندگي در دريا شرايط سختي دارد و الان هم با اين شرايط پيش ميرويم و زندگي ميكنيم. شايد باور نكنيد اما اگر من 2 يا 3ماه دريا نروم دلم تنگ ميشوم براي دريا. مثلا در يك مأموريت تمام نيروها بايد از 24ساعت 12ساعت پست نگهباني بدهند و از دستگاهها مراقبت كنند. گاهي پيش آمده كه يكنفر 24ساعت بيدار بوده تا مشكلات فني بهوجود آمده را رفع كند. همه اين مسائل واقعا انگيزهاي ميخواهد كه به شما سمت و سو بدهد.
غبطه خوردن رقبا
شيرينترين خاطره من مربوط به بازديد فرمانده دريايي هند است كه او با ناوگان زيرسطحي خود براي بازديد از ناوگان ما آمده بود. او بعد از بازديد به فرمانده يكي از زيردرياييهاي خود گفت كه ما بايد از ايرانيها يادبگيريم چطور از زيردرياييهاي خود مراقبت كنيم. اينها توانستهاند اينطور اين مسير را طي كنند و به اينجا بيايند. من واقعا از اين موضوع لذت ميبردم كه بهعنوان نماينده زيرسطحي ايران اينطور كشور ديگري به ما غبطه ميخورد. اعتقاد دارم كه در دريا نيروي انساني حرف اول را ميزند و وقتي اين فرمانده از يگان ما بازديد ميكرد اين احساس بود كه او دارد ما را با يگان خودش مقايسه ميكند و در آخر هم به برتري ما اعتراف كرد.
سفر به مدار صفر درجه
از يك هفته قبل يگان همه حواس خود را متمركز كرد تا به سلامت به نقطه ماموريت خود در مدار صفر درجه برسد و سرانجام هم ما توانستيم با آمادگي و توانمندي كامل يگان را به نزديكي مدار برسانيم. آن موقع حس و حال وصفناپذيري ميان همه اعضاي ناوگروه بود و همه خوشحال بوديم كه توانستهايم با اقتدار كامل پرچم جمهوري اسلامي ايران را در آبهاي آزاد و نزديك مدار صفر درجه به اهتزاز دربياوريم. در روزنامههاي بندر كلمبوي كشور سريلانكا من ديدم كه عكس بنده را به همراه ناو زيردريايي هنگام حركت از بندرعباس منتشر و خبر پهلوگرفتن ناو ما را اعلام كرده بودند. در خود شهر هم همه از اين ناوگان صحبت ميكردند. در سريلانكا رسمي هست مبني بر اينكه همه ميتوانند روي اسكله حضور يابند و از ناوها بازديد كنند. همه خانوادهها براي بازديد از توانمنديهاي يگان زيرسطحي جمهوري اسلامي آمده بودند و بر اثر تبليغات گستردهاي كه عليه ما انجام شده بود درخواست داشتند كه از عرشه زيردريايي جمهوري اسلامي بازديد كنند و اين مسئله حس وصفناپذيري به ما ميداد.
نظر شما